دخترک دراز کشیده بود و گفت مامان دستمو بگیر بلند شم!
دستشو گرفتم رفتم سمت کامپیوتر یهو دیدم داره جیییییییغ میکشه
بند دلم پاره شد,نکنه دستش ....
دستشو گرفتم توی دستم و پیچوندم یهو "تق" صدا کرد و انگار جا افتاد!
و دخترک ساکت شد!!
یعنی قلبم در شرف ایستادن بود!!!
چرا هی اینجوری میشه؟!
یه چیز هم بگم جهت تلطیف فضا!
دیروز بعد از عمری سوار اتوبوس شدیم از نوع بی ار تی با دخترک,البته نظر اولیه از طرف خاله معصومه بود که با استقبال بچه ها مواجه شد(اینقدر که برگشتنی توی آژانس هی دخترا با گریه و زاری میگفتن با اتوبوس بریم)بعد هی کارت رو میزدم هیچ صدایی نمیداد!به اقاهه میگم چرا کار نمیکنه,نگاه میکنه کارتمو میگه خانم,کارت مترو باید بزنید نه کارت تلفن :دی
استعدادهای درخشان ثبت نام میکرد بهم بگید:)))
برچسب ها : مادرانه ,